شمسالدین محمد جوینی از شاعران پارسی گوی قرن هفتم هجری می باشد.
زندگینامه شمس الدین محمد جوینی خواجه شمس الدین از وزراء بنام ایران است که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داده و از نویسندگان و شعرای عالیقدر بشمار می رود .
ابوموسی هارونبن محمد آزادواری جوینی، ادیب و فقیه (زنده تا 310ق/922م)، سمعانی،(77-76/)
تولد و وفات: س سوم قمری
محل تولد: وی منصوب به آزادوار است
شهرت علمی و فرهنگی: ادیب و فقیه
در نیشابور از ابو عبدالله محمد بن ابراهیم پوشَنجی و ابراهیم بن عبدالرحمان بن سهل آزادواری حدیث شنید.حاکم ابوعبدالله حافظ از او روایت کرده است و او را ادیب و فقیه شمرده و گفته است که وی پیش از سال 310ق در ری و بغداد به جمعآوری احادیث اشتغال داشته است.
ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن . فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هَ . ق . متولد شد. او راست : 1 - شفارالمسترشدین فی الخلافیات . 2 - کتابی در اصول فقه . 3 - نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیه ٔ سبکی ج 4 ص 281).
وی در قرن چهاردم می زیسته و ادیبی فاضل و عالمی کامل بود وی از شاگردان طراز اول مرحوم ایت اله حاج میرزا حسین علوی سبزواری سابق الذکر بود .مدرس زاده اسراری در شرح زندگانی اسرار او را به عظمت یاد کرده است.
علاء الدین عطاملک جوینی فرزند بهاء الدین محمد یکی از بزرگترین و والاترین مورخان دوره مغول (قرن هفتم) بوده، وی بر اثر دانش فراوان و بینش درست در سلک خواص امیر ارغون آقا در آمد
علاءالدین عطاملك جوینی. در 622 یا 633 به دنیا آمد (ابنفوطی، ج 4، قسم 2، ص 1036؛ ذهبی، حوادث و وفیات 681ـ690 ه ، ص 83)وی از قریه آزاد وار جوین بوده و چنانكه خود در دیباچه تاریخ جهانگشای (ج 1، ص 5 ـ6) نوشته است، پیش از بیست سالگی به دیوان راه یافت و از دبیرانِ خاص امیر ارغون شد و چند بار به همراهِ او، كه برای دادن گزارش مالیه ممالك غربی مغول به اردوی قاآن میرفت، به چین و مغولستان سفر كرد (جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص كا ـ كب). پس از آمدنِ هولاكو به ایران، عطاملك از دبیرانِ نزدیك او شد و پس از آنكه هولاكو الموت را فتح كرد، وی را راضی ساخت كه كتابخانه نفیسِ اسماعیلیان را بررسی كند و خود به خزانه اسماعیلیان رفت و آلات نجومی رَصَدخانه و كتابهای ارزنده را جدا و حفظ كرد. در 655، هنگامی كه هولاكو روانه بغداد شد، عطاملك همراه وی بود و به تصریح خود او در تسلیه الاِخوان(ص 60) در 657، یكسال پس از فتح بغداد، هولاكو حكومت بغداد را به وی سپرد. در دوره سلطنت اباقاخان (663ـ680) نیز در ظاهر به نیابتِ امیر سونجاقآقا، حاكم بغداد و سراسر عراق عرب بود و در آباد ساختن آن خِطه و آسایش رعایا و ایجاد قُراء و مزارع و انهار كوشید. علاءالدین تا یك سال پس از جلوس سلطان احمد تگودار *و مجموعاً نزدیك 24 سال، حكمران بغداد بود (ابنفوطی، ج 4، قسم 2، ص 1035؛ ذهبی، حوادث و وفیات 681ـ 690 ه ، ص 81؛ جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص كو ـ لج).
در این سالها و در زمانهای پرآشوب و در دستگاه ایلخانان، كه رقابت میان امیران و اعیان و دیوانیان در آن شدید بود، عطاملك و برادرش شمسالدین، دشمنان و بدخواهان بسیاری داشتند، چنانكه علاءالدین حكایت سوءقصد و آزار شحنه مغولی بغداد و نایب او، و نیز سعایتِ نقیبالنقبا تاجالدین علیبن محمد حسنی علوی معروف به ابنطَقطَقی، پدرِ ابنطقطقی مؤلف كتاب الفخری ، را بازگفته است، اما سرسختترین بدخواه او و برادرش، مجدالملك یزدی بود كه از 679 ایلخان، او را بهمقام اِشراف ممالك (ناظر مالیه مملكتی) نایل كرد. علاءالدین شرحِ مصائبِ خود را در دو دفتر نگاشته است كه اولی تسلیه الاِخوان نام دارد و دومی متمم آن است. سرانجام، مجدالملك به تصرف در اموال دیوان و نیز تبانی با ارغون، كه مدعی سلطنت بود، متهم و محكوم به مرگ شد. مجدالملك را در جمادیالاولی 681 قطعه قطعه كردند و یاران او را در بغداد و اطراف آن به قتل رساندند. عطاملك نیز در همان سال، به سبب مصائبی كه به او رسیده بود، در مغان درگذشت. جسد او را به تبریز بردند و در گورستانِ چَرَنداب دفن كردند. تگودار، خواجههارون (پسر شمسالدین) را به جای او به حكومت بغداد فرستاد (رجوع کنید به جوینی، 1361 ش، ص 95ـ136؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1117، 1126ـ1129؛ وصّافالحضره، ص 92ـ 108؛ جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص لج ـ س؛ قس ابنفوطی، همانجا، كه محل درگذشت عطاملك را ارّان ذكر كرده است). بهگفته ابنفوطی (همانجا)، عطاملك جوینی دارای رسائل و اشعار و حِكم و امثال بود و اجازه روایت تمام مصنفات خود را به وی داده و در 677 در قلعه تبریز اشعار خود را بر او املا كرده بود. علاءالدین عطامك و شمسالدین محمد جوینی، گرایشهای شیعی داشتند (جعفریان، ص 25).
با حضور او در دستگاه اداري مغولان، اقدامات بي رحمانه آنان عليه مردم کاهش يافتو از تباه شدن آثار فرهنگي ايران تا اندازهاي جلوگيري شد. عطاملک بيست و چهار سالاداره عراق را به عهده داشت تا اينکه بر اثر دسيسه هاي دشمنانش خان مغول بر او بدبين شد و او را بر کنار کرد. مهم ترين اثر عطاملک جويني کتاب تاريخ جهان گشا است کهدر آن به شرح جنگ هاي چنگيز خان و هلاکو خان مغول و شرح جنايات آنان پرداخته است. از خدمات او مي توان به احداث نهر نجف اشاره کرد. اين مورخ بزرگ در پنجاه و هشتسالگي درگذشت.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا ، ویکیگفتاورد، سایتجوین
بدرالدین، نورالدین (ملیت: ایرانی قرن:۱۰) (مقتول ۹۳۹/ ۹۳۶/ ۹۳۵ ق)، شاعر، متخلص به هلالی. نسب وی به ترکان جغتایی میرسد. در استرآباد به دنیا آمد و در همان جا به تحصیل و کسب کمالات پرداخت. از زادگاهش به هرات رفت و به خدمت امیر علیشیر نوایی رسید و در سایهی تربیت او به کسب فضایل و فنون شاعری پرداخت. وی با سام میرزای صفوی (م ۹۷۵/ ۹۷۴ ق)، صاحب «تحفه سامی»، معاصر و معاشر بود. بعد از فوت سلطان حسین، هرات به تصرف عبیداللَّه خان ازبک درآمد و هلالی به همراه گروهی از شیعیان یا متهمان به تشیع، به وسیلهی عبیداللَّه خان به قتل رسیدند. البته گفتهاند که وی ابتدا مورد محبت خان ازبک و از ملازمان او بود تا آنکه مورد حسادت اطرافیان شاه قرار گرفت و به شیعه بودن محکوم شد و به همین علت سلطان او را ابتدا به زندان افکند و پس از چندی در چهار سوق هرات به قتل رساند. هلالی طبع شعر خوبی داشت. از او قصایدی در مدح عبیداللَّه خان و ائمه اطهار (ع) به جای ماندهاست، اما اهمیت وی بیشتر به سبب غزلهای لطیف و پرمضمون او میباشد. از آثارش: مثنوی «شاه و درویش»، در هزار و سیصد و چهل و پنج بیت؛ مثنوی «صفات العاشقین»، در هزار و دویست و سی و هفت بیت؛ مثنوی «لیلی و مجنون»؛ «دیوان» شعر.
مولانا معین الدین آوه ای جوینی از عرفا و نویسندگان،ادبا و شعرای صوفیه قرن هشتم هجری است.معین اطلاعات دینی خود را همراه عرفان آمیخته تا سخنش دلنشین گردد،تحصیلات اولیه اش را در جوین گذراند . نخست علوم ظاهری را از فخرالدین اسفراینی اخذ کرده و از شاگردان سعدالدین یوسف بن ابراهیم حمویه جوینی عارف معروف بوده و در عهد ابوسعید و خواجه غیاث الدین محمد اسم و رسم و اعتباری داشته و تا اواخر قرن هشتم نیز می زیسته است .
شیخ صدر الدین ابو المجامع ابراهیم ابن سعدالدین محمد جوینی :
ابراهیم بن محمد المؤید... پیشواى بزرگ، راوى حدیث و استاد استادان، صدر الدین ابوالمجامع خراسانى الأصل و اهل جوین و صوفى است. در سال 644 هـ به دنیا آمد و در خراسان، بغداد، شام و حجاز روایت شنید و به آن اهمیت زیادى مىداد، غازان پادشاه تاتار به دست او مسلمان شد و در سال 722 هـ از دنیا رفت. او در سال 695 هـ این روایت را براى من خواند که ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرمود: خطاها و لغزشهاى بین دو عمره بخشیده مىشود و حج قبول شده پاداشى جز بهشت ندارد.
صدر الدین جوینى از ابن موفق و گروهى از مردم شام، عراق و حجاز حدیث شنید و عنایت ویژهاى به کسب و نوشتن آن داشت، وى صورتى نمکین و قرائتى زیبا داشت، متدین و بزرگوار بود، و قازان به دست او مسلمان شد.
در مجمل فصیحی وفات او را در سنه 722 هجری ذکر نموده و محل دفن او را در بحر آباد نوشته وی را در علم حدیث وحید عصر دانسته و گفته است که او را اساتید عالیه بود و متجاوز از هزار نفر از مشایخ روایت احادیث را درک کرده است .
د روضات المجنات نیز بسیار از او تجلیل کرده و نام بعضی از تالیفات او را ذکر نموده است .
يكى از دليلهاى شيعيان براى اثبات مصيبتهاى وارده بر حضرت زهرا سلام الله عليها و شهادت آن بانوى گرامي، روايتى است كه، صدر الدين، ابوالمجامع جوينى در كتاب معتبر فرائد السمطين آورده است.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا ، ویکیگفتاورد
وی فرزند خواجه شمس الدین جوینی و پدر صاحبدیوان شمس الدین محمد است وی سرور و سر دفتر اکابر ایران بوده و در ملازمت سلاطین مغول به همان منصب پدر مشغول گردید .
وی جد شمس الدین محمد صاحب دیوان است . به گفته قاضی نورالله در مجالس المومنین با استیفای دیوان سلطان محمد خوارزمشاه اشتغال داشت و در زمان سلطنت جلال الدین نیز بهمان مناصب منصوب بود .
عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا اشاره کرده است در سنه 588 میان بهاء الدینمحمد کاتب بغدادی و بهاء الدین محمد بن علی جوینی جد پدرعطاملک جوینی در حضور سلطان تکش مباحثاتی رفت.وفات وی ظاهرا در سالهای اوب قرن هفتم بوده است
عطاملک جوینی (ج 2، ص 28) می گوید در 588 بهاءالدین بغدادی در آزادوار با جدّ پدرم در حضور شاه مباحثه کرده است . وی منصوب به آزادوار است.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا
معروف به بدیع کاتب و مشهور به اتابک جوینی از بزرگان شعر و ادب قرن ششم هجری بودهاست. وی از نزدیکان و مقربان سلطان سنجر سلجوقی بوده و تا سنه 548 هجری که سنجر مغلوب ترکان غز گردید منتخب الدین در آن دربار محترم بود.
علی جوینی ابن احمد کاتب ، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی . منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در «عتبةالکتبة» (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هَ . ق . که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت . پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی ، مؤلف تاریخ جهانگشا است . و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است : وقتی سلطان سنجر در سال 542 هَ . ق . بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبه ٔ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر «هزاراسب » سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح «اتسز»گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد.منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که «وطواط» مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی ، مجموعه ٔ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام «عتبةالکتبة» خوانده است . عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی «رقیةالقلم » و دیگری «عبرات الکتبة». و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان «عتبةالکتبة» داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمه ٔ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمه ٔ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص «ی » شود.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا
ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله بن یوسف امام الحرمین جوینی، ملقب به ضیاء الدین و مشهور به امام الحرمین، متکلم، اصولی و فقیه شافعی اشعری، متولد 478-419 هـ ق. پدرش رکن الاسلام ابومحمد جوینی و عمویش علی بن یوسف هر دو از علما فقهای بزرگ عصر خود بودند.
در کودکی در محضر پدرش یادگیری فقه را آغاز کرد تا آنجا که تمامی تألیفات او را بازبینی کرد و بر تحقیقات پدرش افزود. چون پدرش درگذشت در بیست سالگی ،علما او را بر جای پدر نشانیدند و مدتی تدریس کرد. او از استاد ابوالقاسم اسکافی اسفراینی در مدرسهٔ بیهقی علم اصول را آموخت و از ابونعیم اصفهانی کسب فیض نمود واجازه دریافت کرد. بر اثر تعصبات و دشمنی هائی که به تحریک عبدالملک کندری بر ضد شیعه و اشاعره می شد، به بغداد رفت و در آنجا با علماء برزگ ملاقات کرد. وی سپس به حجاز رفت و نزدیک چهل سال در مکه و مدینه مجاورت گزید و تمامی مسائل فقه را موافق هرکدام از مذاهب اربعه که سؤال می کردند فتوی می داد و پاسخ می نوشت، به همین جهت به امام الحرمین مشهور شد. در اوایل سلطنت آلب ارسلان سلجوقی به نیشابور بازگشت. خواجه نظام الملک مدرسهٔ نظامیه را در آن شهر برای وی بنا نهاد و ریاست عالیه و علمیه را در اختیار وی قرار داد و تا سی سال، در کمال استقلال، تمامی امور مذهبی را بر عهده داشت. وی تا پایان عمر در نظامیهٔ نیشابور به تدریس پرداخت. اکابر فضلای آن دیار در درسش حاضر می شدند و هر روزه متجاوز از سیصد فقیه در برابرش می نشستند. مجموع شاگردان وی را چهارصدتن نوشته اند که از آن میان می توان از ابوحامد غزالی، شمس الاسلام عمادالدین کیای هراسی، ابوالمظفر ابیوردی، ابوالقاسم حکمی، ابوالقاسم انصاری، ابوالمظفر خوافی، زاهر شحامی، احمدبن سهل مسجدی، ابوعبدالله فراوی، نام برد.
امام الحرمین در زمان خود پیشوای ائمه و فقها و اعجوبه عصر خویش بود در 12 محرم سنه 419 هجری متولد گردید.
وی مردی متواضع بود بنحویکه جلسای او می پنداشتند استهزا می کند و بسیار قلب نازکی داشت که اگر چیزی می شنید می گریست و ساعتی پیش خود تفکر مینمود. و نیز در علوم صوفیه خوض میفرمود و بر این احوال روزگار می گذاشت تا مریض شد و حرارت بر او غلبه کرد و برای تغییر آب و هوا وی را به یکی از قراء نیشابور بردند و در انجا شب چهارشنبه بعد از نماز عشاء در 25 ربیع الثانی سنه 478 در سن 59 سالگی وفات کرد.وی منصوب به آزادوار است.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا
علی ابن یوسف بن عبداﷲبن یوسف جوینی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به شیخ حجاز. وی صوفی و فقیه بود و به دمشق سفر کرد سپس به نیشابور رفت. وی برادر رکن الاسلام ابو محمد شیخ عبداله جوینی است. دکتر صفا استاد دانشگاه در کتاب تاریخ ادبیات درایران در صفحه 268 به نام این دو برادر عالم اشاره نموده است و نوشته که هر دو از اکابر علما و فقهای عهد خود بوده اند . وفات علی بن یوسف جوینی در سنه 463 هجری اتفاق افتاد وی عموی امام الحرمین جوینی است.او راست : السلوة فی التصوف
منبع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، فرهنگ لغت دهخدا
وی پدر امام الحمین ابوالمعانی است. وی مدتی در نیشابور بهتحصیل دانش مشغول گردید و در تفسیر و حدیث و ادب بی نظیر بود و جمیع علماء پاس حرمت او میروند دانشمندان عصر او گفته اند اگر جایز میبود که خداوند پیغبری بعد از خاتم انبیاء مبعوث کند هر آینه شیخ عبداله جوینی بود. وی در نیشابور مجلس مناظره و تعلیم خاص داشتهاست.در سنه 407 به نیشابور آمد و در سنه 438 در نیشابور دار دنیا در گذشت.
اهداف سایت روستا :
1.معرفی روستا در دنیای اینترنت
2.ایجاد همدلی و همبستگی در بین تمام وابستگان به روستا در تمام نقاط ایران و جهان.
3.ایجاد محیطی برای با خبر شدن از وقایع و پیشرفت های فردی و منطقه ای.
4.بالا بردن سطح آگاهی عمومی مردم روستا.
5.بررسی نیاز ها و ارائه راهكار ها یی جهت پیشرفت فرهنگی ، آموزشی ، اجتماعی ،اقتصادی، رفاهی و عمرانی.
6.حضور پر شور جوانان به عنوان عامل اصلی در این فرایند.
این سایت متعلق به همه شما عزیزان است.امیدوارم با یاری هم به این اهداف برسیم.