از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار .گاندی
کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد.بنجامین فرانکلین

| صفحه اصلی | گالری عکس | آموزش | تازه ها | اوقات شرعی روستا | آب و هوای روستا | نقشه هوایی روستا | تالار گفتگو | دانلود | پیوندها | تماس با ما |

تاريخ در متنش و در روحش هميشه گذشته را نشان مي‏داده (تاريخ يعنى گذشته)؛ در صورتى که اين اصطلاح يک اصطلاح انقلابى است: نگاهى به تاريخ فردا. بنابراين معلوم مي‏شود که امروز دنيا متوجه شده که بايد تاريخ فردا را هم نگاشت، يا لااقل درباره تاريخ فردا انديشيد، در صورتى که اين انديشه را بايد از پيش مي‏داشتيم و تاريخ را به‌عنوان يک علم اصيل نگاه نمي‏کرديم؛ در اين صورت تاريخ به‌ميزانى ارزش خواهد داشت که تاريخ فردا را بنگاريم. اگر تاريخ به ما کمک نکند که فردا را بشناسيم يا لااقل انسان امروز را يا انسانى را که در حال پيدايش است، به هيچ دردى نخواهد خورد؛ براى اينکه همه علوم بايد لااقل به‌کار شناختن انسان و زندگى انسان، آينده و ايدئال انسان امروز و انسان فردا بخورد. شناختن انسان گذشته بايد مقدمه‏اى باشد براى شناختن خودمان و آينده‏‌مان.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:نگاهى, به ,تاريخ, فردا,نگاهى به تاريخ فردا, دکتر علی شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

یکی بود،
یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود.
هیچ کی نبود.
خدا تنها بود.
خدا مهربان بود.
خدا بینا بود،
خدا دوستدار زیبائی بود،
خدا دوستدار نیکی بود،
خدا دوستدار شایستگی بود،
خدا از سکوت بدش می آمد،
خدا از سکون بدش می آمد،
خدا از پوچی بدش می آمد،
خدا از نیستی بدش می آمد ...
خدا "آفریننده" بود،
مگر می شه "نیافریند"؟
ناگهان ابرها را آفرید،
و در فضای نیستی رها کرد.
ابرهائی از "ذره "ها،
هر ذره:
منظومه ای کوچک، نامش، اتم،
آفتابی در میان،
و پیرامونش، ستاره ای، ستاره‌هائی، پروانه‌وار، در گردش،
کعبه ای، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
ابرها به حرکت آمدند،
نیرومند، فروزان، پر چوش و خروش،
مثل دود،
مثل گرداب،
مثل آتش گردان،
اتمی بزرگ، نامش: منظومه،
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، پروانه وار، در گردش،
کعبه ای، برگردش، پرستندگان، در طواف !
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
زندگی پدید آمد،
گیاه ها:
از خزه های کوچک تا درختهای بزرگ،
و حیوان ها:
از میکروب ها، تا ماموت‌ها،
و در آخر، انسان:
بدها و خوب ها،
بدها، بدتر از همه بدها،
خوب ها ، خوب تر از همه خوب ها:
بدها مثل شیطان،
خوب ها، مثل خدا.
زندگی، یک "ذره جاندار" ، یک "تخم"،
تخم یک گیاه:
در خاک سبز می شود، سر می زند، نمو می کند،
نهال می شود، جوان می شود، شاخ و برگ می افشاند،
گل و میوه می دهد، پیر می شود، خشک می شود، می میرد،
خاک می شود،
از او باز تخم می ماند ، مثل روز اول.
تخم یک حیوان:
جنین، نوزاد، کودک، نوجوان، جوان، کامل، پیر، مرگ، خاک.
از او باز تخم می ماند، مثل روز اول.
زندگی هم دور می زند:
تخم یک گیاه، تخم یک حیوان،
از صبح تولد تا شب مرگ، تمام عمر، در جنب و جوش،
در تلاش، در حرکت،
هر لحظه در جائی،
هر جا، در حالی،
همیشه و همه جا، در جستجوی لذت ، در پیرامون احتیاج،
از تولد تا مرگ زندگی هم دور می زند:
آفتابی در میان
- احتیاج -
در پیرامونش، زنده ای، زنده‌هائی، پروانه‌وار، در گردش،
از نیستی، تا نیستی
(کعبه ای، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
- از سنگ سیاه تا سنگ سیاه)
یکی بود، یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود ، هیچ کی نبود.
جهان آفریده شد:
ذره ها، منظومه ها، زنده ها ...
زمین ها و آسمان ها، ستاره ها و آفتاب ها، مشرق ها و مغرب ها،
گیاهها و حیوانها، دیدنی ها و ندیدنی ها،
هر کدام در حرکت، در تلاش، با نظمی ثابت، در تغییری دائم،
زندگی سر زده از مرگ، مرگ زاده زندگی، روز سر زده
از شب، شب زاده روز.
همه چیز در حرکت، همه چیز دور زن:
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره‌هائی، در گردش،
از هیچ، تا هیچ
(کعبه ای در میان، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
- از سنگ سیاه تا سنگ سیاه)
یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود،
هیچ کی نبود،
آفرینش پایان یافت و جهان بر پا شد ...
و زمین ها و آسمان ها، ستاره ها و آفتاب ها،
مشرق ها و مغرب ها، جاندارها و بیجان ها،
گیاه ها و حیوان ها، ذره ها، و منظومه ها ...
همه با نظمی ثابت، در تغییری دائم ، همه در حرکت،
حرکت همیشگی، همیشه در جستجو، در جستجوی
چیزی، دور زنان، به دور چیزی:
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، در گردش،
از نابودی، تا نابودی
کعبه ای در میان، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
راستی! چرا تمام چیزهای جهان شکل کره است؟
زمین، ستاره، خورشید،
الکترون و پروتون،
هر ملکول، هر اتم،
هر ذره ای:
خشت بنای این جهان
منظومه ای:
شهری، دهی، از کشور بی سر و پایان جهان
چرا تمام حرکت های جهان دایره ای است؟
زمین، ستاره، خورشید،
هر ملکول، هر اتم،
هر ذره ای:
خشت بنای این جهان
منظومه ای:
شهری، دهی، از کشور بی سر و پایان جهان
هر زنده ای:
چه یک گیاه، چه جانور
دور می زند، دایره وار،
تمام چیزهای جهان می گردند، دایره وار:
آب، خاک،
شب، روز،
صبح، غروب،
هر ثانیه، هر دقیقه، هر ساعت،
هر هفته، هر ماه، هر فصل:
بهار، تابستان،
پائیز، زمستان،
هر سال!
یکی بود،
یکی نبود، غیر از خدا هیچ چی نبود.
هیچ کی نبود،
زمین ها بود،
آسمان ها بود،
ستاره ها، خورشیدها،
مشرق ها، مغرب ها،
فضای جهان بی آغاز، بی پایان،
و در این گوشه،
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، پروانه وار،
در گردش، و مجموعاً: یک "منظومه"
و در آن گوشه، یک منظومه دیگر،
و در گوشه دیگر، یکی دیگر،
و یکی دیگر
هفت تا، هفتاد تا، هفتصد تا، هفت هزار تا،
هفتصد هزارتا، هفت میلیون، هفتاد میلیون،
هفتصد میلیون، هفتصد هزار میلیون، هفت
میلیارد، هفتاد میلیارد، هفتصد میلیارد، هفت
هزار میلیارد، کسی چه میداند چند میلیارد،
میلیارد، میلیارد ...!
چشمات را هم بذار و تو خیالت،
یک عدد "یک" روی کاغذ بنویس،
هر چقدر می تونی ، جلوی یک، صفر بذار،
صفحه ات که تمام شد، صفحه دیگر بگیر،
کاغذت که تمام شد، کاغذ دیگر بخر،
دواتت که ته کشید، دوات دیگر بیار،
جوهرت که ته کشید، جوهر دیگر بخر،
وقتی دستت خسته شد، از دوستت خواهش کن
که او صفر بذاره،
دست او که خسته شد، تو باز ادامه بده،
تو که غذا می خوری، او صفرها رو بذاره،
وقتی تو صفر می گذاری، او غذاشو بخوره،
شب که میشه، به نوبت بخوابین،
تو صفر بذار، او بخوابه،
وقتی که بیدار شد، تو بخواب، او صفر بذاره
پیر که شدین، به بچه هاتون بگین، کارتونو دنبال کنن
شب و روز، بنشینند و صفر بگذارند،
تا آخر عمرشان،
همین جور دست به دست، پشت به پشت،
تا آخر روزگار
آخرهای عمرتان،
وقتی دیگه پیر شدین،
پیر زمینگیر شدین،
یک لخظه دست از کار بکشین:
صفرا تونه روی کاغذ بشمارین،


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 3 شهريور 1390برچسب:غیر از خدا,هیچ کس نیست,هیچ چیز نیست, دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مادر نگاه خسته و تاریکت                       

با من هزارگونه سخن دارد

با صد زبان به گوش دلم گوید         

رنجی که خاطر تو ز من دارد

دردا که از غبار کدورت ها                         

ابری به روی ماه تو می بینم


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:شعر از دکتر علی شریعتی, به مناسبت روز مادر,شعر , دکتر علی شریعتی ,مادر, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 نه ،من هرگز نمی نالم .

 قرن ها نالیدن بس است.

می خواهم فریاد کنم.

اگر نتوانستم ، سکوت می کنم.

خاموش مردن ، بهتر از نالیدن است.

برگرفته از کتاب دفترهای سبز شهید دکتر علی شریعتی

 

نویسنده: داود ׀ تاریخ: شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:دفترهای, سبز, شهید ,دکتر, علی, شریعتی, دکتر علی شریعتی, نالیدن ,قرن , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 پر بودم و سیر بودم و سیراب

و لذتم تنها این که . . .

 


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 2 ارديبهشت 1390برچسب:کتاب, دفترهای, سبز ,شهید ,دکتر ,علی, شریعتی, احمق, نیستم, احمق نیستم, دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است
ضمن تشکر از بازدید شما دوست عزیز از سایت روستای آزادوار
داود